زبانحال حضرت زینب سلاماللهعلیها در برگشت به کربلا
شاعر : مجید تال
نوع شعر : مرثیه
وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن
قالب شعر : مثنوی
از سرِ ناقـۀ غـم شـیـشـۀ صبـر افـتـاده همه دیـدنـد که زینب سـر قـبـر افـتـاده
چشم او در اثر حادثه کـمسو شده است کمرش خم شده و دست به زانو شده است
گفت برخیز که من زینب مجروح توأم چند روزیست که محو لب مجروح توأم
این رباب است که اینگونه دلش ویران است در پی قبر علیاصغر خود حیران است
گر چه من در اثـر حـادثـه کـم میبـینم ولی انـگـار درین دشـت عـلم میبـیـنم
دارد انـگـار عـلـمـدار تو بـر میگـردد مشک بر دوش ببین یار تو برمیگردد
خـوب میشـد اگر او چـند قـدم میآمـد خـوب میشد اگر او تا به حـرم میآمد
تا عـلیاصغر تو تشـنه نمیمرد حسین تا رقـیه کمی افسوس نمیخورد حسین
راسـتی دخـتر تو؛ دختر تو... شرمنده زجر؛ سیلی؛ رخ نیلی؛ سر تو شرمنده
وای از دخـتر و از یوسف بازار شدن وای از مـردم نا اهل و خـریـدار شدن
سنگهایی که پریده است به سوی سر تو چه بـلایی که نیـاورده سـر خـواهر تو
|